نظر علمای اهل سنت در مورد امام زمان(عج)
امام مهدی نظر علمای اهل سنت در مورد امام زمان(عج)
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

به گزارش سرویس دینی جام نیـوز، دین اسلام مسأله مهدویت را تنها یک ایده و تفکر خیالی که بشارت قیام رهبری مبهم در آینده نامعلوم جهت رهایی بشریت از ظلم و جور را می دهد مطرح نساخته است. بلکه آن را به عنوان یک موضوع اعتقادی که دارای نشانه و علائم روشن و پا برجای است مطرح نموده است.


به گزارش شفقنا به نقل از رهروان ولایت [۱] این اعتقاد در دل و جان و وجدان امت اسلامی و همچنین در زندگی سیاسی و مبارزاتی آنها وجود دارد. «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ؛[قصص/۵-۶]و مى‏خواستیم بر کسانى که در آن سرزمین ناتوان شمرده مى‏شدند- یعنى فرزندان اسرائیل- منت نهیم و آنان را پیشوایان کنیم و آنان را وارثان سازیم و آنان را در آن سرزمین جاى و توان دهیم و به فرعون و هامان- وزیر او- و سپاهیانشان از سوى آنان- بنى اسرائیل- آنچه را که از آن مى‏ترسیدند بنماییم».


آیات فوق، تنها سخن از یک برنامه موضعى و خصوصى مربوط به بنى اسرائیل نیست، بلکه بیانگر یک قانون کلى است، براى همه اعصار و قرون و همه اقوام و جمعیتها، آیه مى‏گوید:«ما اراده داریم که بر مستضعفان منت بگذاریم و آنها را پیشوایان و وارثان حکومت روى زمین قرار دهیم».[۲] این بشارتى است در زمینه پیروزى حق بر باطل و ایمان بر کفر. این بشارتى است براى همه انسانهاى آزاده و خواهان حکومت عدل و داد و برچیده شدن بساط ظلم و جور. نمونه‏اى از تحقق این مشیت الهى، حکومت بنى اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود. و نمونه کاملترش حکومت پیامبر اسلام ص و یارانش بعد از ظهور اسلام بود، حکومت پا برهنه‏ها و تهى‏دستان با ایمان و مظلومان پاکدل که پیوسته از سوى فراعنه زمان خود مورد تحقیر و استهزاء بودند، و تحت فشار و ظلم و ستم قرار داشتند. سرانجام خدا به دست همین گروه دروازه قصرهاى کسراها و قیصرها را گشود و آنها را از تخت قدرت بزیر آورد و بینى مستکبران را به خاک مالید. و نمونه گسترده ‏تر آن ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کره زمین بوسیله مهدى (ارواحنا له الفداء) است.[۳]


و در حدیثى از امام زین العابدین على بن الحسین (علیه السلام) مى‏ خوانیم:« وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً إِنَّ الْأَبْرَارَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ شِیعَتَهُمْ بِمَنْزِلَهِ مُوسَى وَ شِیعَتِهِ وَ إِنَّ عَدُوَّنَا وَ شِیعَتَهُمْ بِمَنْزِلَهِ فِرْعَوْنَ وَ أَشْیَاعِه‏؛[۴] سوگند به کسى که محمد ص را به حق بشارت دهنده و بیم دهنده قرار داد که نیکان از ما اهل البیت و پیروان آنها بمنزله موسى و پیروان او هستند، و دشمنان ما و پیروان آنها بمنزله فرعون و پیروان او مى‏باشند» (سرانجام ما پیروز مى‏شویم و آنها نابود مى‏شوند و حکومت حق و عدالت از آن ما خواهد بود)البته حکومت جهانى مهدى (علیه السلام) در آخر کار هرگز مانع از حکومتهاى اسلامى در مقیاسهاى محدودتر پیش از آن از طرف مستضعفان بر ضد مستکبران نخواهد بود، و هر زمان شرائط آن را فراهم سازند وعده حتمى و مشیت الهى در باره آنها تحقق خواهد یافت و این پیروزى نصیبشان مى ‏شود.

 


مهدی منتظر(علیه السلام) واقعیتی غیر قابل انکار
اگر انسان اهل تحقیق و بررسی متون و منابع اسلامی باشد به واقع به اصل مهدویت و لزوم و ضرورت آن اعتراف خواهد نمود. روایات بی شماری که در خصوص اصل مهدویت و وجود امام منتظر(علیه السلام) در منابع فریقین نقل شده، وجود هر گونه شک و شبهه ای را در این خصوص منتفی می نماید، مرجع بزرگ اسلام آیه الله شهید صدر در خصوص انکار ناپذر بودن اصل مهدویت می نویسد: «اندیشه اعتقاد به امام مهدی(علیه السلام) به عنوان رهبری که جهان چشم انتظار اوست تا دنیا را به جایگاه بهتر رهنمود سازد، به طور کلی در احادیث پیامبر اعظم(صلی الله علیه و اله) و به ویژه در احادیث ائمه اطهار(علیهم السلام) وجود دارد این روایات در منابع روایی به حدی بر آن تأکید شده که شک و تردید به آن راه پیدا نمی کند. در باره امام مهدی(علیه السلام) چهار صد روایت از طریق اهل سنت نقل شده به طوری که مجموع روایات نقل شده در این باره از طریق شیعه و سنی به بیش از شش هزار روایت می رسد این عدد و رقم در نوع خود بی نظیر است؛ چرا که در بسیاری از امور واضح و بدیهی دین اسلام که معمولاً قطعی و خالی از شک و تردید است به این صورت جمع آوری نشده است.» [۵]

 


نظر علمای اهل سنت در خصوص امام مهدی(علیه السلام)
۱-حافظ بن عسقلانی می نویسد: «احادیث متواتر تأکید دارد که حضرت مهدی(علیه السلام) از میان مسلمانان بر انگیخته می شود. حضرت عیسی بن مریم(علیه السلام) نیز در آن زمان فرود می آید پشت سر وی نماز خواهد خواند». [۶]


۲-قاضی شوکانی در خصوص امام مهدی(علیه السلام) می نویسد: «احادیث مرتبط با مهدی(علیه السلام) بدون هیچ گونه شک و شبهه ای، متواتر است بلکه وصف تواتر بر تمام اصطلاحات نگاشته شده در علم اصول بر کمتر از این هم صدق پیدا می کند پس چگونه می توان فراوانی حدیث در مورد ایشان را متواتر ندانست.»[۷]


۳-این حجر هیثمی می نویسد: «اخبار و احادیثی که در مورد ظهور مهدی نقل شده است زیاد است و حد تواتر رسیده است».[۸]


سخن آخر: فراوانی روایاتی که در خصوص ظهور امام مهدی(علیه السلام) در منابع اهل سنت و تشیع وجود دارد جای هر گونه شک و شبهه های در خصوص ظهور امام مهدی(علیه السلام) بر طرف می نماید. و نوید حکومت صالحان را به بشریت نوید می دهد. «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ؛[انبیاء/۱۰۵] و هر آینه در زبور- کتاب داوود- پس از ذکر- تورات، یا پس از یاد این امت در زبور- نوشتیم که زمین را بندگان نیک و شایسته من به میراث مى‏ برند.»

 

 


پی نوشت ها:
[۱]. همراه با مهدی منتظر، بررسی تطبیقی مهدویت در اندیشه شیعه و سنی: ص ۱۵.
[۲]. ر.ک: سوره قصص، آیه ۵.
[۳]. تفسیر نمونه، ج‏۱۶، ص۱۸.
[۴]. مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، ص۹۵.
[۵]. بحث حول المهدی: ص۶۴و ۶۳.
[۶]. فتح الباری: ج۵، ص ۳۶۲.
[۷]. ابراز الوهم المکنون: ص۴.
[۸]. الصواعق المحرقه: ج۲، ص ۲۱۱.

شفقنا

آِیا دجال شخص است یا نماد؟

چکیده

از میان نشانه‌های آخر الزمان و علائم ظهور، موضوع دجّال از پردامنه‌ترین موضوعات در روایات فریقین است. در بین ویژگی‌های شخصی و پیرامونی دجّال، موضوع نماد یا شخص بودن دجّال از چالش برانگیزترین مباحث به شمار می‌رود. این نوشتار با روش کتابخانه‌ای در گردآوری اطلاعات و شیوه اسنادی در استناد به منابع و روش توصیفی تحلیلی در تجزیه و تحلیل داده‌ها، این مسئله را که دجّال شخص انسانی است یا نماد و سمبل برای یک جریان، بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که از سویی هیچ‌یک از ادلّه طرف‌داران نماد بودن دجّال قابل دفاع نیست و از سوی دیگر، برخی از دلایل طرف‌داران شخص بودن دجّال نیز غیرموجه است. با این حال، بسیاری از ویژگی‌هایی که طرف‌داران نماد بودن دجّال برای اثبات دیدگاه خود ارائه کرده‌اند، از باب مجاز، از ویژگی‌های شخص دجّال به شمار می‌آید.
واژگان کلیدی
دجّال، نماد، سمبل، نماد بودن دجّال، مهدویت.
مقدمه
ظهور دجّال در فرجام تاریخ به عنوان اصلی‌ترین دشمن منجی آخرالزمان از آموزه‌های مشترک میان یهودیت، مسیحیت و اسلام است و بحث از علائم ظهور حضرت ولیّ عصر(عج)
در احادیث اسلامی، جایگاهی ویژه دارد. خروج دجّال یکی از علائم بحث‌برانگیز و جنجالی ظهور به شمار می‌رود که در احادیث شیعه و اهل تسنن مطرح شده و شمار احادیث در این‌باره در جوامع روایی اهل‌تسنن بیشتر از جوامع روایی شیعه است (نک: صافی گلپایگانی، 1428: ج3، 272 و 293). در احادیث شیعه، خروج دجّال پیش از ظهور حضرت ولیّ عصر(عج) از مسلّمات به شمار آمده است (صدر، 1427: ج2، 511)، ولی از نشانه‌های حتمی ظهور نیست؛ بلکه امری بداپذیر است و طبق مصلحت، وقوع یا عدم وقوع آن امکان دارد (امینی، 1377: 223)؛ لیکن اهل‌تسنن معتقدند ظهور دجّال جزء علائم حتمی ظهور است (بخاری، 1401: ج4، 105).
دانشمندان اسلامی دربارۀ دجال دیدگاه واحدی ندارند. گروهی آن را شخصی واقعی از افراد انسانی می‌دانند و گروهی دیگر، آن را نمادی برای گروه‌های انحرافی آخرالزمان معرفی کرده‌اند. بسیاری از دانشمندان اهل‌تسنن بر این‌که دجّال شخص واقعی است که در آخرالزمان ظهور می‌کند اتفاق نظر دارند (صافی گلپایگانی، 1428: ج3، 282). برای نمونه، کرمانی _ شارح صحیح بخاری _ تصریح می‌کند:
هو شخص بعینه؛ (کرمانی، بی‌تا: ج24، 185)
دجال شخص واقعی است.
سپس برخی از قدرت‌ها و امور خارق‌العاده‌ای را که خداوند به او داده است ذکر کرده و فلسفه اعطای آن را امتحان مردم می‌داند (همو: ج24، 185). ابن‌اثیر جزری نیز می‌گوید:
در احادیث به صورت فراوان از دجال یاد شده است و او در آخرالزمان ظهور می‌کند. (ابن‌اثیر، 1367: ج2، 102)
همچنین ابن‌منظور به نقل از ابن‌سیده آورده است:
دجال تک‌چشم مردی از یهود است که در آخرالزمان خروج می‌کند. (ابن‌منظور، 1414: ج11، 236)
نووی نیز در شرح صحیح مسلم درباره احادیث دجال می‌گوید:
این احادیث که مسلم و غیر او درباره ماجرای دجال نقل کرده‌اند، دلیل مذهب اهل حق در اثبات صحّت وجود دجال و این‌که او شخص واقعی است، به شمار می‌آید. (نووی، 1407: ج18، 58)
او در ادامه، این دیدگاه را دیدگاه اهل‌سنت و تمامی محدّثان و فقیهان و صاحب‌نظران برشمرده و آن‌گاه در مقابل می‌گوید:
برخلاف کسانی که وجود دجال را انکار کرده و آن را باطل می‌شمارند، مانند پیروان مذهب خوارج، جهمیّه و برخی از معتزله. (همو)
همچنین ابن‌حجر به نقل از قاضی عیاض آورده است:
این احادیث دلیل اهل‌سنت است بر اثبات وجود دجال و این‌که او شخص معینی است ... آن‌گاه هیچ‌کس نمی‌تواند این مرد را بکشد. (عسقلانی، بی‌تا: ج16، 218-220)
عبده _ از دانشمندان اهل تسنن _ از طرف‌داران نظریه سمبل است و دجال را رمز خرافات و دغل‌کاری‌ها و زشتی‌ها می‌داند که در صورت استقرار شریعت به صورت واقعی‌اش و عمل به اسرار و احکام حکمت‌آمیز دین، از بین می‌رود:
إنّ الدجال رمز للخرافات و الدجل و القبائح التی تزول بتقریر الشریعه علی وجهها و الاخذ بأسرارها و حکمها. (قلمونی، 1366: ج3، 317)
اما سید محمد صدر دو دیدگاه را درباره شخص یا سمبل و جریان بودن دجال مطرح کرده و دیدگاه شخص بودن دجال را یک دیدگاه تقلیدی و مردود و روایات دالّ بر آن را اندک برشمرده است و در مقابل، دیدگاه دوم که عبارت از جریان تمدّنی ایدئولوژیک معیّن مخالف با اسلام و ایمان خالص است را برگزیده است (صدر، 1427: 192 - 203؛ نیز نک: صدر، 1472: 483-484 و 532). در مقابل، آیت‌الله صافی گلپایگانی بر آن است که می‌توان ادعا کرد احادیث در این زمینه متواتر است که شخصی ملقّب به دجال، بسیار دروغ‌گو و مزوّر است و حق را با باطل می‌پوشاند و در روی زمین فساد به پا می‌کند (صافی گلپایگانی، 1428: ج3، 287)؛ ولی هم او بر آن است که در اخبار و احادیثی که درباره دجّال در منابع شیعه وارد شده، حتی یک روایت بر سمبل بودن دجّال دلالت ندارد (نک: همو: 301). روشن است مراد از تواتر در کلام آیت‌الله صافی گلپایگانی، تواتر اجمالی یا معنوی است، چنان‌که خود ایشان در ادامۀ سخن بازگو کرده است (همو).

دوانی نیز معتقد است تطبیق دجّال و اوصاف و علائم و الاغ او با بعضى از اختراعات کنونى و آینده یا رئیس دولتى که مادى صرف و داراى دستگاه تبلیغاتى بسیار نیرومند باشد و... چیزى نیست که بتوان بر آن اعتماد کرد (مجلسى، 1403: 968). همچنین طبسی بر آن است تعابیری که دربارۀ دجّال در روایات آمده با جریان بودن او سازگار نیست و دجّال شخصی خاص است. هرچند وی جریان سیاسی و فرهنگی بودن او را نفی نمی‌کند، ولی معتقد است دجّال فردی است که جریانی را نیز به همراه دارد (طبسی، 1388: ج2، 372-375).
آیت‌الله مکارم شیرازی نیز درباره دجّال چنین می‌نویسد:
هنگامى که سخن از «دجّال» به میان مى آید، معمولاً طبق یک سابقه ذهنى عامیانه، فقط ذهن‌ها متوجّه شخص معین یک‌چشمى مى شود که با جثّه افسانه اى و مرکب افسانه اى تر، با برنامه اى مخصوص به خود، پیش از آن انقلاب بزرگ مهدى(عج) ظهور خواهد کرد؛ ولى همان‌گونه که از ریشه لغت  دجّال  از یک‌سو و از منابع حدیث از سوى دیگر استفاده مى شود، دجّال منحصر به یک فرد نیست، بلکه عنوانى است کلّى براى افراد پر‌تزویر و حیله گر؛ و پر‌مکر و فریب و حقّه‌باز که براى کشیدن توده هاى مردم به دنبال خود از هر وسیله اى  استفاده مى کنند و بر سر راه هر انقلاب سازنده اى _ که در ابعاد مختلف صورت مى گیرد _ ظاهر مى شوند. (مکارم شیرازی، 1386: 172)
از نظر وی، نشانه هایى که در بعضى از روایات براى دجّال ذکر شده بى شباهت به تعبیرات سمبلیک و رمزی و کنایه‌ای نیست (همو: 175).
امینی نیز پس از ذکر برخی از روایات وارد شده دربارۀ دجّال می‌گوید:
از احادیث مذکور نیز استفاده می‌شود که دجّال نام شخص معینی نیست و به هر دروغ‌گو و گمراه کننده‌ای اطلاق می‌شود. ... بر فرض این‌که اصل قضیه دجّال صحت داشته باشد، اما بدون تردید با افسانه‌هایی آمیخته شده، صورت حقیقی خود را از دست داده است. می‌توان چنین گفت: در آخرالزمان و نزدیک ظهور حضرت صاحب‌الامر(عج) شخصی پیدا خواهد شد که در دروغ‌گویی و حقّه‌بازی سرآمد اقرانش است. (امینی، 1377: 225 - 226)
کامل سلیمان نیز می‌نویسد:
برخی علائم ذکر شده درباره دجّال بر بعضی پدیده‌های شوم امروزی منطبق است که آدمی را متقاعد می‌سازد اخبار صحیح این باب نیازمند به تأویل است؛ .... تقریباً با یقین می‌توان گفت 90 % احادیث دجّال جعلی است و زبان 10 % باقی مانده نیز رمزی است و این بدان معناست که مقصود از دجّال، افراد دیگری از زمره جبّاران، سفّاکان و مفسدان و احتمالاً برخی از سران دژخیم یهود صهیونیست است. (سلیمان، 1402: 711 - 712)
سید الحسنی در این‌باره معتقد است:
آن‌چه از روایات دجّال استفاده می‌شود این است که مراد از دجّال شخص معیّنی نیست؛ بلکه مراد از آن، مفهوم عامی است که با حق و اهل حق، تناقض و عداوت دارد. پس هرکس که با حق عداوت داشته و با آن بجنگد و هرکس که از دشمنان حق پیروی نموده و به اعمال آن‌ها رضایت داشته باشد، از معانی و تطبیقات و مصادیق دجّال است و مصادیق متعددی که در منابع شرعی وارد شده و انبیای الهی از آن تحذیر کرده‌اند، برای آگاه کردن امّت اسلام و تربیت آن‌ها بر طریق علم، فکر، اخلاق، ایمان و دوری از جهل، گمراهی و انحطاط اخلاقی، دینی و عبادی است. (سید الحسنی، 1431: 123 - 124)
در هر حال، بر فرض صحّت این روایات، احتمال تأویل این روایات و رمزی بودن و جنبه سمبلیک داشتن آن‌ها بسیار است (رضوانی، 1384: 446). همچنین بعید نیست که منظور از دجّال، با آن شرایط و اوصاف، قدرت‌های بزرگ و اهریمنى باشند (جمعی‌ از نویسندگان‌، 1375: 69).
با دید کلی و صرف‌نظر از برخی تردیدها، می‌توان دیدگاه‌ها دربارۀ شخصیت دجّال را به دو دسته تقسیم کرد:
1. دجّال شخص واقعی همانند یکی از انسان‌هاست که البته ویژگی‌های متمایزی دارد و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد.
2. دجّال یک انسان نیست، بلکه تعبیری نمادین و رمزی از جریان یا افراد مزوّر، دروغ‌گو و آشوب‌گر و ... است که در آخرالزمان ظهور می‌کند.
بر این اساس مسئلۀ پیش روی این مقاله این است که آیا دجال عبارت از یک شخص یا اشخاص واقعی مثل سایر انسان‌هاست؛ یا این‌که این واژه به عنوان یک نماد و سمبل برای جریان‌های سیاسی و اجتماعی و... مطرح شده است؟
گفتنی است اقتضای رعایت اصول علمی آن است که پیش از پرداختن به تحلیل محتوای احادیث در موضوع بحث، در گام نخست احادیث از نظر سندی مورد بررسی قرار گرفته و پس از بازشناسی احادیث ضعیف و معتبر و گزینش احادیث معتبر، بررسی دیدگاه‌های مطرح درباره سمبل یا شخص بودن دجال صرفاً براساس آن‌ها صورت گیرد؛ ولی به چند دلیل بازشناسی اعتبار یا عدم اعتبار یکایک احادیث ذکر شده در این مقاله، در اولویت نیست:
1. محدودیت قالب مقاله علمی _ پژوهشی، اجازه طولانی شدن بحث و گنجایش بررسی اسناد یکایک روایات را ندارد.
2. طرف‌داران هر دو نظریه (شخص یا رمز بودن دجال) نیز بر این اساس به بحث درباره شخص یا سمبلیک بودن دجال پرداخته و در تقویت نظریه خود کوشیده‌اند و هیچ‌یک به بررسی سندی یکایک روایات نپرداخته‌اند، بلکه با پذیرش فرضی و تقدیری اعتبار روایات بحث کرده‌اند. از این‌رو ما نیز از بررسی سندی احادیث خودداری می‌کنیم. روشن است که این رویّه، اگرچه رویّه کاملی در بحث به شمار نمی‌آید _ چرا که نیمه بحث که بحث سندی است ناتمام گذاشته شده و به نیمه دیگر که بحث دلالی است پرداخته شده است _ لیکن این رویّه رایج در میان دانشمندان اسلامی از جمله فقیهان بزرگ است که با تسلّم و پذیرش عدم اشکال در اعتبار احادیث و چشم‌پوشی از آن، با وجود اشکال در سند آن‌ها به بحث پرداخته‌اند (حلی، 1413: ج2، 197؛ مجلسى، 1406 : ج9، 182؛ طباطبایی، 1412: ج1، 313؛ طباطبایی، بی‌تا: 564؛ خمینی، 1418: ج1، 439؛ مکارم‌ شیرازی‌، 1415‌: 437؛ همو، 1428: 429).
3. اساساً دیدگاه‌ها و مبانی دانشمندان اسلامی در اعتبارسنجی احادیث غیرفقهی _ شامل تمامی احادیث موجود در جوامع روایی به غیر از احادیث احکام الزامی و غیرالزامی تکلیفی، احکام وضعی و موضوعات مرتبط با احکام _ اختلاف نظر اساسی وجود دارد؛ برخی با این‌گونه احادیث _ که خبر واحد هستند _ همسان احادیث فقهی تعامل کرده و بررسی سندی یکایک آن‌ها و مشخص کردن صحیح، موثق، حسن و ضعیف را بایسته می‌دانند (خویی، بی‌تا: 398). در مقابل، برخی دیگر از اساس این‌گونه اعتبارسنجی را در این گونه احادیث غیرکاربردی ناروا می‌دانند(طباطبایی، 1417: ج5، 265، ج6، 57 و224، ج14، 25 و 133 و 205).
4. احادیث دجال از نظر ملاک‌های بررسی سندی مورد توجه و اختلاف برخی دانشمندان اسلامی قرار گرفته و با تیزبینی، اگرچه اصل مسئله را طرح کرده‌اند (صافی گلپایگانی، 1428: ج3، 301 - 302)، ولی حتی با ملاک پذیرش خود به اعتبار سنجی این احادیث نپرداخته‌اند.
بر این اساس، به نظر می‌رسد در بررسی سندی احادیث دجال دو پژوهش اساسی باید به عمل آید:
الف) تحلیل و نقد ملاک‌های بررسی سندی در احادیث دجال که نویسنده مسئول مقاله در حال نگارش آن است؛
ب) بررسی سندی یکایک احادیث دجال بر اساس هر کدام از ملاک‌های بررسی سندی احادیث که حقیقتاً از گنجایش مقاله فراتر است و موضوع نگارش یک پایان‌نامه کارشناسی ارشد یا رساله دکتری است.
بر این اساس و با این پیش‌فرض، در این مقاله نخست به مفاهیم کلیدی بحث اشاره کرده، سپس دلایل طرف‌داران هر دو نظریه را طرح، تحلیل و نقد می‌کنیم و در پایان بعد از بحث و تحلیل کوتاه به نتیجه‌گیری می‌پردازیم.
1. تبیین مفاهیم
الف) مفهوم لغوی و اصطلاحی دجال

دجّال از ریشه «دجل» است. معانی مختلفی که اهل لغت برای ریشه آن ذکر کرده‌اند عبارت است از: اختلاط حق و باطل (فراهیدى، 1409: ج6، 80)، پوشاندن و پنهان کردن (ابن‌فارس، 1404: ج2، 329)، دروغ‌گویی و وارونه جلوه دادن (ابن‌اثیر، 1367: ج20، 102؛ فیروزآبادی، بی‌تا: ج3، 374)، پوشاندن پوست شتر با ماده قطران (نک: فراهیدى، 1409: ج5، 96) و آب طلا کردن شمشیر (ابن‌منظور، 1414: ج11، 236؛ فیروزآبادی، بی‌تا: ج3، 374؛ حسینی زبیدی، 1414: ج14، 228). اما واژۀ دجّال، صیغه مبالغه از ماده «دجل» به معنای کذّاب و بسیار دروغ‌گوست و جمع دجّال را دجاجله و دجّالون گفته‌اند (ابن‌منظور، 1414: ج11، 237). ارائه این معنا برای واژه دجّال متأثر از معنای دوم ریشه «دجل» است (دروغ‌گویی و وارونه جلوه دادن).

بر این اساس، با توجه به کاربردهای لغوی ریشۀ «دجل» می‌توان گفت وجه تمایز «دجل» _ که به معنای دروغ گفتن است _ با سایر واژه‌هایی که به همین معناست (مانند کذب و...) آن است که که دجل به معنای پوشاندن حقیقت و نوعی دروغ گفتن است؛ اما پوشاندن و دروغ گفتن همراه با جلوه دادن و آرایش و تزیین به صورتی که آن دروغ مزیَّن، حقیقت را پوشانده و اصل مطلب را به گونه‌ای دیگر نمایان کند و دجّال یعنی موجودی که با جلوه دادن و آرایش کردن و تزیین، حقیقت‌پوشی کرده و ناراست را راست و راست را ناراست جلوه می‌دهد.
اما دجّال در اصطلاح روایات، موجودی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی(عج) در زمین فتنه‌های بسیاری برپا می‌کند و بسیاری از مردم را گمراه کرده و وسعت فتنه‌های او همۀ جهان را دربر می‌گیرد (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج1، 98؛ هیثمی، 1408: ج7، 334). او تک‌چشم است (طیالسی، بی‌تا: 306؛ ابن‌حنبل، بی‌تا: ج1، 182 و 240، ج3، 333)؛ الاغی عقیم دارد که فاصله بین دو گوش آن یک میل است (الدانی، 1416: 1191)؛ وارد دریاها می‌شود و به روی آب‌ها حرکت می‌کند، دو کوه از دود در برابرش حرکت می‌کند و کوه سفیدی در پشت سرش که مردم آن را غذا تصور می‌کنند.

همانا دجّال در قحطی شدید خارج می‌شود (راوندى، 1409: ج3، 1133؛ حلى، 1421: 128؛ جزائرى، 1427: ج3، 160)؛ میان پیشانی او «کافر» نوشته شده است (مروزی، 1414: ج2، 519؛ الدانی، 1416: 1191)؛ ابتدا ادعای نبوت می‌کند و زمانی که مورد ستایش و پذیرش قرار گرفت، آن‌گاه ادعای ربوبیت می‌کند (ابن‌حنبل، 1406: ج1، 443). همانا همراه دجّال دو رود است؛ رودی بهشت نامیده می‌شود و رود دیگر جهنم. پس هرکس داخل بهشت او شود، آن را آتش می‌یابد و هرکس به جهنمش وارد شود، آن را بهشت می‌یابد (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج3، 367، ج5، 195 و 393؛ بخاری، 1401: ج4، 143، ج8، 102).
ب) معنای سمبل و نماد
سمبل (Symbol) به معنای نشانه، علامت، مظهر هر نشانه، قراردادن اختصاصی شیء با موجودی که معرف موجودی مجرد و اسم معناست. برخی برآن‌اند که سمبل یا کنایه، مبتنی بر رابطه‌ای است که میان یک عنصر طبیعی و یک عامل روحی یا اخلاقی وجود دارد. با توجه به معنای اصلی این واژه _ که به معنای علامت ارتباط است _ می‌توان نماد را معادل فارسی سمبل دانست؛ زیرا نماد نیز نقش علامت، نشانه و مظهر بودن است (حکمت، 1387: 2).
2. دلایل شخص معین یا نماد بودن دجّال و نقد آن
الف) دلایل شخص معین بودن دجّال و نقد آن

موضوع دجّال از پردامنه‌ترین موضوعات آخرالزمان و علائم الظهور از نظر حجم روایات به شمار می‌آید و احادیث فراوان در جوامع روایی فریقین بدان اختصاص داده شده است (نک: صدری، 1391). بنابراین، روایاتی که در استدلال بر اثبات نماد یا شخص بودن دجّال، عنوان خواهد شد، تنها بخشی از احادیث مربوط به دجّال است؛ لیکن هر آن‌چه از میان این احادیث به سود نظریه نماد بدان استدلال شده و بعضاً می‌توان بهره جست، ذکر خواهد شد.

ولی آوردن روایات مربوط به یکایک ویژگی‌های دجّال که به حوزه‌های مختلف مربوط می‌شود _ مانند انذار همه پیامبران نسبت به فتنه دجّال، اظهار نگرانی پیامبر(ص) بر امّت نسبت به فتنه دجّال، استعاذه پیامبر(ص) از شرّ دجّال، وقایع زمان خروج دجّال، خصوصیات چشم دجّال، نوشته میان دو چشم دجّال، معرفی دجّال به نام افراد خاص، مکان خروج دجّال، زمان خروج دجّال، ادعای ربوبیّت دجّال، غذای مؤمنان هنگام خروج دجّال، ویژگی‌های مرکب دجّال، همراه داشتن چیزهای متضاد، مکان‌های ایمن از فتنه دجّال، محل کشته شدن دجّال، پیروان دجّال، کشنده دجّال و راه‌های در امان ماندن از فتنه دجّال در روایات _ و نقد و بررسی آن‌ها، نه‌تنها از گنجایش یک مقاله، که از گنجایش یک کتاب فراتر است؛ اما نکته‌ای که در این‌جا باید گفته شود این است که این احادیث قطعاً ظهور در شخص بودن دجّال دارند.

 بنابراین یکایک این روایات دلیل بر شخص بودن هستند و این مسئله آن‌چنان روشن است که طرف‌داران نظریه نماد با وسواس در گزینش روایات علیه نظریه شخص بودن دجّال، تنها بخش‌هایی از این احادیث را برگزیده و به سود نظریه خود استدلال کرده‌اند. بااین حال، برخی از طرف‌داران نظریه شخص بودن دجّال، به چند دسته از این احادیث تمسّک جسته‌اند که همراه با نقد در ادامه ذکر می‌شود. این دلایل عبارت‌اند از:
یکم. اشاره به محل ظاهر شدن دجّال در روایات
در دسته‌ای از جوامع روایی فریقین مطالبی درباره مکان خروج دجّال ذکر شده است. این روایات به تفکیک روایات شیعه و اهل‌سنت به این قرار است:
در روایات اهل تسنّن، مکان‌های زیر به عنوان مکان خروج دجّال یاد شده‌اند:
1. مشرق زمین (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج2، 397؛ مروزی، 1414: ج1، 423)؛
2. اصفهان (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج3، 224، ج6، 75؛ نیشابوری، بی‌تا: ج8، 207؛ مقریزی، 1420: ج6، 366)؛
3. جور و کرمان (ابن‌حنبل بی‌تا: ج2، 337)؛
4. قسطنطنیه (حاکم نیشابوری، بی‌تا: ج4، 476)؛
5. بصره (الدانی، 1416: 1176)؛
6. مکانی بین شام و عراق (قزوینی، بی‌تا: ج2، 1356).
روایات شیعه نیز مانند روایات اهل‌سنت در بیان مکان خروج دجّال هم‌نوا نبوده و مکان‌های متفاوتی را به عنوان مکان خروج دجّال معرفی می‌کنند:
1) قزوین (راوندى، 1409: ج3، 1148)؛
2) جور و کرمان (ابن‌طاووس، 1416: 182؛ طوسى، 1414: 265؛ مجلسى، 1403:
ج18، 122)؛
3. مشرق سیستان (صدوق، 1395: ج1، 252؛ عروسى حویزى، 1415: ج3، 124)؛
4. یهودیه اصفهان (صدوق، 1395: ج2، 526؛ جزائرى، 1427: ج3، 161)؛
5. منطقه‌ای در بصره که برخی آن را میسان می‌نامند، برخی سفوان و برخی سنام (ابن‌طاووس، 1416: 266)؛
6. خراسان (نعمانی، 1397: 16؛ ابن‌طاووس، 1416: 300).
با استناد به این احادیث، برخی گفته‌اند: بلخ و سیستان و مرو و خراسان چه نسبتی می‌تواند با فرهنگ غرب داشته باشد؟ و این خود یکی از شواهدی است که دجّال فرد است نه طرز فکر و فرهنگ و دست‌کم اگر هم اشاره به فرهنگ باشد، باز فردی مبتکر و مبتدع است که جلودار آن فرهنگ فاسد خواهد بود (طبسی، 1388: ج2، 372-375).
نقد: در متن ادعای یادشده، دو دلیل بر شخص بودن دجّال ذکر شده است؛ دلیل نخست بر این‌که مراد از دجّال در این احادیث شخص معین است، این است که مکان‌های یادشده هیچ‌کدام از سرزمین غرب نیستند. بنابراین اگر مقصود از دجّال سمبل باشد، فرهنگ غرب نخواهد بود، لیکن به نظر می‌رسد این استدلال اخص از مدعاست؛ زیرا تنها سمبل نبودن دجّال برای فرهنگ غرب از آن استفاده می‌شود و نه سمبل هر فرهنگ الحادی بودن. و اما دلیل دوم و ادامه سخن که در واقع تنزّل از مدعاست، درصدد شخص معین بودن دجّال، البته به عنوان رهبر و جلودار است، ولی در هر حال سمبل بودن دجّال را نفی نمی‌کند. به عبارت دیگر، سخن در مفاد روایات است که آیا از این روایات برمی‌آید که دجّال شخص است یا نماد یک فرهنگ، نه این‌که هر فرهنگی به رهبری نیاز دارد که نظریه‌پرداز از این جهت اظهار نظر نکرده است. بنابراین روایات یادشده می‌تواند هم به فرد معین اشاره داشته باشد و هم به فرهنگ.
اما ممکن است به وجه دیگری گفته شود: از این روایات به لحاظ این‌که مکان‌های متعدد برای یک نفر ذکر شده است، قطعاً منظور از آن‌ها نماد فرهنگ است و نه شخص معین؛ زیرا شخص معین نمی‌تواند از چند جا خروج کند. در پاسخ این ایده می‌توان گفت: روایات چندین جا را مشخص نکرده‌اند، بلکه هر کدام از یک مکان نام برده‌اند. از این‌رو بنابر هر روایتی، فقط خصوص همان مکان که در آن روایت ذکر شده، محل خروج دجّال باشد یا این‌که بنا بر جمع روایات، ممکن است یک مکان به عنوان مرکز خروج یا نقطه آغاز خروج باشد و مکان‌های دیگر شعاع‌های حرکت دجّال یا مراحل حرکت و نقطه‌های استقرار بعدی او و یا محل استقرار برخی از فرماندهان زیر دست او باشد. بنابراین با استدلال یادشده نمی‌توان دلالت روایات مورد بحث بر نماد فرهنگ و جریان بودن را از آن‌ها استفاده کرد.
از سوی دیگر، همان‌گونه که محل خروج شخص می‌تواند بنا بر توجیه‌هایی که ذکر شد، چند مکان به شمار آید، تعدّد محل فرهنگ را نیز می‌توان با محلّ آغاز یا مرکز ثقل بودن فرهنگ و نقطه‌های بعدی یا محلّ استقرار شاخه‌های آن توجیه کرد. بر این اساس هرگز نمی‌توان از این احادیث خصوص فرد معین و یا نماد فرهنگ بودن دجّال را اثبات کرد.
دوم. مشخص بودن قاتل دجّال
در جوامع روایی اهل‌سنت دو شخص به عنوان کسی که دجّال به دست او نابود می‌شود معرفی شده است:
1. حضرت عیسی(ع)(ابن‌حنبل، بی‌تا: ج3، 420، ج5، 13؛ نیشابوری، بی‌تا: ج8، 196 و 202؛ سجستانی، 1410: ج2، 318)؛
2. حضرت خضر (نیشابوری، بی‌تا: ج8، 199).
در جوامع روایی شیعه نیز با سه گروه از روایات روبه‌رو می‌شویم:
1. حضرت مهدی(عج) (حر عاملی، 1409: ج8، 173؛ 99؛ مجلسى، 1403: ج52، 276، ج56، 92 و 119)؛
2. حضرت عیسی(ع)(کوفى، 1410: 657؛ ابن‌طاووس، 1416: 171 و 299؛ اربلى، 1381: ج1، 425)؛
3. حضرت عیسی(ع)به عنوان یاور مهدی(عج) (راوندی، 1409: ج3، 1136؛ مجلسى، 1403: ج51، 93).
بر اساس این روایات، برخی اندیشمندان، قابلیت کشته شدن را دلیل بر انسان و شخص معین بودن او دانسته‌اند (نک: طبسی، 1388: ج2، 374).
نقد: انصاف این است که دلیل یادشده مبنی بر ذکر نام قاتل دجّال، دلیل بر شخص بودن دجّال دارد و اگر کسی در مقابل، تعدد قاتلان دجّال را دلیل بر عدم شخص بودن دجّال بشمارد، پاسخ این است که از «حضرت مهدی(عج)»، «حضرت عیسی» و «حضرت خضر» تعدد روایات برنمی‌آید که سه شخص دجّال را نابود خواهند کرد، بلکه راه جمع بین این روایات آن است که مراد از آن، مراحل اجرای قتل یا صحت یکی از آن‌ها و مردود بودن دو مورد دیگر یا مباشر بودن یکی و غیر مباشر و مسبب بودن دو شخص دیگر و یا مجری بودن یکی و در جریان اجرا بودن دیگری و صدور دستور قتل توسط شخص سوم باشد. در هر حال هر یک از راه‌های یادشده می‌تواند راه جمع بین احادیث تلقی شود که به غیر از یک مورد _ که جمع سندی است _ بقیه موارد جمع دلالی هستند.
سوم. چگونگی قتل دجّال
معلّی بن خنیس در حدیثی نقل می‌کند:
در بامداد نوروز بر امام صادق(ع)وارد شدم. حضرت فرمود: ای معلّی، آیا می‌دانی نوروز چه روزی است؟ عرض کردم: فدایتان شوم! تنها می‌دانم روزی است که ایرانیان آن را بزرگ می‌شمارند و در آن به یکدیگر تبریک گفته و برای هم دعای خیر می‌کنند. حضرت فرمود: این‌چنین نیست؛ قسم به خانه کعبه که در دل شهر مکه است، این روز نیست مگر برای یک امر قدیمی که آن را برای تو تفسیر می‌کنم؛ ای معلّی، نوروز همان روزی است که ... مهدی(عج) و والیان ایشان ظهور می‌کنند و در همان روز مهدی(عج) بر دجّال پیروز می‌شود و او را در کناسه کوفه به دار می‌آویزد. (حر عاملی، 1409: ج8، 173؛ همو، 1425: ج5، 199؛ مجلسى، 1403: ج52، 276، ج56، 92 و 119)
برخی اندیشمندان، مسئله به دار آویختن دجّال یا ذوب شدن او به وسیله سلاحی که بر او می‌زنند را دلیل بر شخص معین بودن او دانسته‌اند (طبسی، 1388: ج2، 372-375).
نقد: انصاف این است که روایت یادشده در صورت اعتبار سند آن، بر شخص بودن دجّال دلالت دارد و تأویل آن به صورت مجازی به این‌که منظور از آن نابودی و ریشه‌کن شدن فرهنگ و نماد دجالی است، خلاف ظهور روایت است.
ب) ادله طرف‌داران سمبل بودن دجّال
مجموعه شواهد و قرائن سمبل بودن دجّال را که طرف‌داران سمبل و رمز بودن دجّال ارائه کرده‌اند، یا می‌توان در تأیید آن ارائه کرد، همراه با نقد آن‌ها عبارت‌اند از:
یکم. اولویت حمل بر نماد از ردّ احادیث ضعیف
از نظر طرف‌داران سمبل بودن دجّال اکثر روایات مربوط به دجّال از نظر ضوابط سندی، خبر واحد هستند که قابل اعتماد نیستند با وجود این ضعف، امر از دو حال خارج نیست؛ یا باید تمامی این اخبار را مردود بدانیم، یا این‌که بر یک معنای رمزی و کنایی برخلاف معنای ظاهری حمل کنیم و روشن است که حمل بر معنای رمزی از کنار گذاشتن و مردود دانستن بهتر است (صدر، 1427: ج2، 516 و 517).
نقد: حقیقت این است که راه صحیح تعامل با روایات در این‌گونه مسائل که بحث احکام و فروع فقهی در میان نیست، آن است که مفاهیمی را که از روایات به صورت یقینی و اطمینان‌آور مستفاد می‌شود اخذ کنیم و مفاهیمی که از روایات به صورت اطمینان‌آور برنمی‌آید، رها کنیم و به دین نسبت ندهیم. به علاوه اینکه _ چنان‌که پیش از این گفته شد _ از روایات مربوط به دجّال به صورت متواتر (اجمالی یا معنوی) شخص بودن دجّال استنباط می‌شود. اما برای اثبات یک‌یک ویژگی‌ها دلیلی اطمینان‌آور وجود ندارد. از این‌رو هر ویژگی را که این‌چنین بود رها می‌کنیم، نه این‌که با وجود اقرار به ضعف روایات، دست به تأویل بزنیم (نک: صافی گلپایگانی، 1428: ج3، 301 - 302).
دوم. انذار پیامبران گذشته از فتنه دجّال
در روایتی چنین آمده است:
رسول خدا(ص) در خطبه‌ای طولانی در حجه الوداع فرمود: خداوند پیامبری را مبعوث نکرد مگر آن رسول، امت خویش را از فتنه دجّال انذار داد. (بخاری، 1401: ج4، 105، ج5، 125، ج8، 102)
گفته می‌شود حدیثی که درباره انذار همۀ پیامبران گذشته از فتنه دجّال نقل شده است، بر سمبل بودن دجّال اشاره دارد؛ وگرنه انبیاى پیشین به مردم عصر خود نسبت به فتنه دجّالى که در آخر الزمان آشکار مى شود و هزاران سال با آن‌ها فاصله دارد هشدار نمى دادند (مکارم شیرازی، 1386: 173).
نقد: افزون بر نقد سندی حدیث _ که نیاز به تأمل دارد _ می‌توان انذار همۀ پیامبران از فتنه دجّال را که در آینده رخ می‌دهد، به پرهیز از زمینه‌سازی برای فتنه دجّال که در زمان هریک از انبیای سلف: رخ داده و امری فعلی برای مردم آن زمان و قابل هشدار بوده حمل کرد. بنابراین در انذار از یک چیز و هشدار نسبت به آن، نیاز نیست که قطعاً آن شیء در آن زمان اتفاق بیفتد؛ وگرنه باید ملتزم باشیم تمامی اموری را که انبیای الهی از آن انذار داده‌اند قطعاً در زمان آن‌ها رخ داده است. برای نمونه قرآن کریم از زبان پیامبر اکرم(ص) چنین می‌فرماید:
وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ؛ (انعام: 19)
این قرآن به من وحی شده است تا شما و هرکس را که سخنم به او می‌رسد، انذار و هشدار و بیم دهم.
از این آیه برمی‌آید که پیام‌های قرآن برای هرکس که مستقیماً یا از طریق واسطه تا روز قیامت به او برسد، برای او انذارکننده و بیم‌دهنده است (طباطبایی، 1417: ج7، 40). بنابراین همان گونه که وجود مُنذَر الیه (انذار داده شده) در زمان انذار شرط نیست، بلکه انذار به مخاطبان القا می‌شود تا در آینده به دست آیندگان برسد؛ یا اساسا در مواردی مخاطبان قدرت ژرف‌اندیشی در پیام را ندارند، ولی پیام توسط آنان برای آیندگان القا می‌شود، چنان‌که در حدیث به هر دو مورد گذشته تصریح شده است:
فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَیْرُ فَقِیهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ؛ (کلینی، 1429: ج1، 403)
چه‌بسا حامل سخن ژرفی که خود ژرف‌اندیش نیست و چه‌بسا حامل سخن ژرفی که آن را برای فقیه‌تر از خود حمل کرده و به او می‌رساند.
سوم. تعدد مدّعیان دروغین دجّال
از روایات اهل‌سنت چنین برداشت می‌شود که دجّال‌ها یا کذّاب‌های فراوانی
خروج می‌کنند که هر یک به نوعی موجب فریب و گمراهی مردم می‌شوند. تعابیر این روایات عبارت است از:
الف) خروج هفتاد دجّال پیش از خروج دجّال آخرالزمان (مروزی، 1414: ج2، 519؛ هیثمی، 1408: ج7، 333 و 342)؛
ب) خروج سی کذّاب پیش از خروج دجّال (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج2، 95 و 104، ج5، 16؛ حاکم نیشابوری، بی‌تا: ج4، 541)؛
ج) دجّال‌های سه‌گانه: در میان روایات اهل تسنن روایتی از ابن مسعود به چشم می‌خورد که به دجّال‌های سه‌گانه اشاره کرده است (حاکم نیشابوری، بی‌تا: ج4، 512؛ هیثمی، 1408: ج7، 335)؛
د) دجّال‌های دروغ‌گو (نیشابوری، بی‌تا: ج1، 12).
ممکن است کسی با استناد به این‌که دجّال، نام شخصی خاصّ نیست، این احادیث را بر سمبل و نماد بودن دجّال، حمل و معنا کند.
نقد: تعبیر هفتاد، سی یا سه دجّال یا دجاجله را سه‌گونه می‌توان معنا کرد:
1. افراد گوناگون به تعداد افراد یادشده یا فراوان که دروغ‌گو هستند و دروغ را به صورت راست جلوه می‌کنند، ظهور می‌کنند. در این صورت واژه دجّال قطعاً عَلَم و نام خاص نخواهد بود؛ بلکه واژه دجّال در این صورت ظهور در اسم جنس دارد و مقصود از آن به تناسب معنای لغوی‌اش _ چنان‌که گفته شد _ افراد دروغ‌باف و کسانی که دروغ را به صورت راست جلوه می‌دهند، خواهد بود. بنابر این احتمال، از این احادیث یک معنای کنایی برای دجّال می‌توان استفاده کرد و در این صورت، دجّال نماد و سمبل دروغ‌‌بافی خواهد بود.
2. اما احتمال دوم این است که مقصود از سه یا سی یا هفتاد دجّال و یا واژه دجاجله، ظهور افرادی به تعداد یادشده یا فراوان دجّال‌گونه باشد، چنان‌که افراد طغیان‌گر به فرعون و ... یاد می‌شوند. بنابر این احتمال، نه‌تنها اثبات نمی‌شود که واژه دجّال صرف بدون مابه‌ازای خارجی است، بلکه اثبات می‌شود و از ظهور آن برمی‌آید که یک فرد شاخص بسیار دروغ‌باف به نام دجّال وجود دارد و به افراد دیگر به دلیل مشابهت با آن در صفت دروغ‌بافی، واژه دجّال به صورت مجازی و استعاری اطلاق شده و درباره آن‌ها نیز به کار رفته است. این احتمال به لحاظ ظهور لفظ و رواج کاربرد مشابه آن در زبان عربی، قریب به واقع‌تر از این است که لفظ را به سمبل و نماد صرف معنا کنیم. از این گذشته، تعبیر به سه، سی و هفتاد و نیز دلالت عدد هفتاد بر تکثیر و نه تعیین صرف هفتاد نفر، اگرچه می‌تواند مؤید احتمال اول نیز به شمار آید، لیکن ظهور آن در تأیید احتمال دوم بارزتر است.
3. امکان دارد پس از پذیرش شخص بودن دجّال، این احتمال در معنای این روایت مطرح باشد که دجّال شخص، یک نفر نیست، بلکه از این احادیث برمی‌آید که چند نفر است؛ چنان‌که برخی بر این باورند که از روایاتی که اشاره به ظهور سی دجّال یا شصت کذّاب در آخرالزمان دارند، اجمالاً درمی‌یابیم که مدّعیان دروغین و فریبکار در آخر الزمان محدود به یک یا چند نفر نخواهد بود (مکارم شیرازی، 1386: 174).

منابع
_ ابن‌اثیر، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1367ش.
_ ابن‌حنبل، احمد بن محمد، المسند، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
_ ابن‌حنبل، عبدالله بن احمد، السنه، تحقیق: محمد بن سعید بن سالم قحطانی، بی‌جا، دار ابن‌قیّم، چاپ اول، 1406ق.
_ ابن‌طاووس، على بن مــوسى، الإقبال بالأعمال الحسنه فیما یعمل مره فى السنه، قم، دفتر تبلیغات سلامى، چاپ اول، 1376ش.
_ _____________________________ ، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، قم، مؤسسه صاحب الأمر4، چاپ اول، 1416ق.
_ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چاپ سوم، 1414ق.
_ اربلى، على بن عیسى، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، تبریز، مکتبه بنى‌هاشمى، 1381ق.
_ امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، قم، نشر شفق، چاپ نوزدهم، 1377ش.
_ بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه البعثه، 1374ش.
_ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر للطباعه و النشر، 1401ق.
_ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن، تحقیق و تصحیح: عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چاپ دوم، 1403ق.
_ ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد بن مخلوف، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق.
_ جزائرى، نعمت‌الله، ریاض الأبرار فی مناقب الأئمه الأطهار، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، 1427ق.
_ جمعی از علماء، الأصول السته عشر، قم، مؤسسه دار الحدیث الثقافیه، چاپ اول، 1423ق.
_ جمعی‌ از نویسندگان‌ مجله‌ حوزه‌، چشم‌ به‌ راه‌ مهدی4، قم‌، انتشارات دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌، 1375ش.
_ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک على الصحیحین، اشراف: یوسف عبدالرحمن المرعشلی، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
_ حر عاملى، محمد بن حسن، الإیقاظ من الهجعه بالبرهان على الرجعه، تهران، نوید، 1362ش.
_ حکمت‌، علی‌اصغر، امثال قرآن، آبادان، انتشارات پرستش، 1387ش.
_ حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعه، تحقیق: مؤسسه النشر الإسلامی، قم، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1413ق.
_ حلى، حسن بن سلیمان بن محمد، مختصر البصائر، قم، مؤسسه النشر الإسلامی، 1421ق.
_ خمینی، سید مصطفی، مستند تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، 1418ق.
_ خویى ، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن ، قم، مؤسسه احیاء آثار الامام الخوئى، بی‌تا.
_ الدانی، عثمان بن سعید، السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و أشراطها، ریاض، دارالعاصمه، چاپ اول، 1416ق.
_ دوانی، علی، مهدى موعود، تهران، انتشارات اسلامیه، 1378ش.
_ رازی (ابن‌فارس)، أحمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق.
_ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم، 1412ق.
_ راوندى، قطب‌الدین سعید بن هبه الله، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدى4، چاپ اول، 1409ق.
_ رضوانی، علی‌اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، قم‌، مسجد مقدس‌ جمکران‌   ، 1384ش.
_ روحی برندق، کاووس؛ نصرت نیل‌ساز؛ علی صفری؛ سحر صدری، «چشم دجّال در روایات شیعه و اهل تسنن»، فصل‌نا‌مه مشرق موعود، سال هفتم، ش28، زمستان 1392ش.
_ زبیدی، محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1414ق.
_ سجستانی (ابی‌داود)، سلیمان بن اشعث، سنن، تحقیق و تعلیق: سعید محمد اللحام، بیروت، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1410ق.
_ سلیمان، کامل، یوم الخلاص فی ظلّ القائم المهدی4، بیروت، دارالکتاب اللبنانی، چاپ چهارم، 1402 ق.
_ سید الحسنی، الدجّال؛ بحث عقائدی، بیروت، دار المحجه البیضاء، 1431ق.
_ سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت، دار المعرفه للطباعه والنشر، بی‌تا.
_ صافی گلپایگانی، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر7، قم، مکتبه آیه‌الله العظمی الصافی الگلپایگانی، 1428ق.
_ صدر، سید محمد، موسوعه الامام المهدی، قم، دار الکتاب الاسلامی، چاپ دوم، 1427ق.
_ صدری، سحر، بررسی تطبیقی روایات شیعه و اهل تسنن درباره ماهیت دجّال (پایان‌نامه کارشناسی ارشد)، دانشگاه تربیت مدرس، 1391ش.
_ صدوق، محمد بن عـلــى، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دار الشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406ق.
_ _______________________ ، الخصال، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1362ش.
_ _______________________ ، کمال‌الدین و تمام النعمه، تهران، انتشارات اسلامیه، 1395ق.
_ _______________________ ، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ دوم، 1413ق.
_ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد:، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
_ طباطبایی، سید علی، ریاض المسائل، تحقیق: مؤسسه النشر الإسلامی، قم، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1412ق.
_ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1417ق.
_ طباطبایی، سید محمد بن علی، المناهل، بی‌‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
_ طبرسى، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، قم، آل‌البیت، چاپ اول، 1417ق.
_ طبسی، نجم‌الدین، تا ظهور، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود4، 1388ش.
_ طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، قم، دار الثقافه، چاپ اول، 1414ق.
_ طیالسی، سلیمان بن داوود، مسند، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا.
_ عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.
_ عسقلانی (ابن‌حجر)، شهاب‌الدین احمد بن علی، فتح الباری، بیروت، دارالمعرفه للطباعه والنشر، چاپ دوم، بی‌تا.
_ علی‌زاده، مهدی، نشانه‌های یار و چکامه انتظار، قم، انتشارات مسجد جمکران، 1379ش.
_ فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، 1409ق.
_ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس‌المحیط، بیروت، المؤسسه العربیه، بی‌تا.
_ فیض کاشانى، محمدمحسن، نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1371ش.
_ قزوینی (ابن‌ماجه)، محمد بن یزید، سنن ابن‌ماجه، تحقیق و ترقیم و تعلیق: محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر للطباعه والنشر والتوزیع، بی‌تا.
_ قلمونی (رشیدرضا)، محمد رشید بن علی رضا بن محمد، المنار، قاهره، دارالمنار، 1366ق.
_ کرمانی، محمد بن یوسف، الکواکب الدراری فی شرح صحیح البخاری (شرح الکرمانی على البخاری)، تحقیق: محمد محمد عبداللطیف، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا.
_ کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، قم، دار الحدیث، چاپ اول،  1429ق.
_ کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، تهران، مؤسسه الطبع و النشر فی وزاره الإرشاد الإسلامی، چاپ اول، 1410ق.
_ گروه نویسندگان ، شرح المصطلحات الکلامیه، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى ، 1415ق .
_ مازندرانى (ابن‌‌شهرآشوب)، محمد بن على، مناقب آل أبی‌طالب:، قم، نشر علامه، چاپ اول، 1379ق.
_ مازندرانى، محمدصالح، شرح الکافی، الأصول و الروضه، تهران، المکتبه الإسلامیه، 1382ق.
_ مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
_ مجلسى، محمدتقى، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، تحقیق و تصحیح: حسین موسوى کرمانى و على‌پناه  اشتهاردى، قم، مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، 1406ق .
_ مروزی، نعیم بن حماد، الفتن، تحقیق و تقدیم: الدکتور سهیل زکار، بیروت، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، 1414ق.
_ مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1372ش.
_ مکارم‌ شیرازی‌، ناصر، انوار الفقاهه‌، تهران، هدف‌، 1415ق‌.
_ ___________________ ، بحوث فقهیه هامه، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب7، 1428ق.
_ ___________________ ، حکومت جهانى مهدی4، قم، نسل جوان، 1386ش.
_ نسائی، أحمد بن شعیب، سنن، بیروت، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، 1348ق.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبه، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، 1397ق.
_ نورى، حسین بن محمدتقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل‌البیت:، چاپ اول، 1408ق.
_ نووی، یحیى بن شرف، شرح صحیح مسلم، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق.
_ نیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.
_ هیثمی، علی بن ابی‌بکر، مجمع الزوائد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1408ق.

نویسندگان:

کاووس روحی برندق، نصرت نیل‌ساز، سحر صدری

فصلنامه مشرق موعود شماره 32

ادامه دارد...




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: